تأملی بر الگوی مناسب برنامه‌ریزی درسی برای ایجاد اشتغال

نویسندگان مقاله

 

تقی بینقی

کارشناس ارشد روان شناسی تربیتی (دانشگاه تهران )

محل کار : مؤسسه آموزش عالی علمی ـ کاربردی صنعت آب و برق

 

محمود سعیدی رضوانی

دکترای برنامه ریزی درسی (دانشگاه تربیت معلم )

محل کار : دانشگاه فردوسی مشهد ـ عضو هیأت علمی

 

( اشاره: این مقاله در اولین همایش ملی اشتغال و نظام آموزش عالی کشور که توسط جهاد دانشگاهی دانشگاه تربیت مدرس در تاریخ 29 و 30 مهر 1382 برگزار شد پذیرفته و خلاصه آن در مجموعه مقالات همایش به چاپ رسید).

 

چکیده

      عدم موفقیت دانش آموختگان در تصدی شغل مناسب ، از جمله موضوعاتی است که دهه‌های اخیر همواره مورد انتقادی جدی مسؤولان و صاحبنظران بوده است.در تحلیل علل این معضل اجتماعی ، دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد؛ برخی عدم صلاحیت و تخصص دانش آموختگان را به عنوان عامل اصلی معرفی می کنند، برخی اقتصاد مونتاژ و بازار کار نا سالم را مقصر می دانند  و برخی سرعت تغییرات و تحولات دانش و فناوری در جهان امروز را.  دسته اخیر معتقدند سرعت گرفتند دگرگونی‌های اقتصادی‌، اشاعة تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات و متحول شدن مشاغل ، مهارت‌ها را به سرعت بی ارزش می کند ولذا آموزشها نمی تواند همچون گذشته معطوف به یک شغل باشد، بللکه لازم است پرورش مجموعه‌ای از صلاحیت‌های پایه‌ای و مشترک مورد نیاز بازار کار، نظیر انعطاف پذیری فکری، مسؤولیت پذیری، مهارت‌های ارتباطی ، مخاطره پذیری ، ارزش گذاری برای  کار ، سخت کوشی و کار آفرینی را مورد توجه قرار می دهد.

در این مقاله ضمن بررسی و نقد رویکردی‌های  برنامه ریزی برای ایجاد اشتغال شامل رویکرد حرفه آموزی، رویکرد یکپارچه سازی آموزش عملی و نظری ، و رویکرد پرورش صلاحیت‌ها ومهارت‌های پایه ، به مزایای رویکرد اخیر اشاره شده و تناسب آن با ویژگی‌های بازار کار در حال تحول شده دنیای معاصر به بحث گذاشته شده است.

 

واژگان کلیدی:

آموزش فنی ـ حرفه‌ای (vocational - technical education)

اشتغال (employment)

کار آفرینی (entrepreneurship)

صلاحیت‌های شغلی (Job qualification)

الگوی کار ـ محور (work -based model)

الگوی مدرسه ـ محور) (school-based model

الگوی کار/ مدرسه ـ محور (work/ school- based  model)

1- مقدمه

    در دهه های اخیر با افزایش نرخ بیکاری دانش آموختگان مدارس و دانشگاه‌ها،انتقادات به عملکرد نظام آموزش رسمی فزونی یافته است. برای مقابله با این نارسایی، برخی از مسئولان و متخصصان کوشیده‌اند با اتخاذ تدابیری، برنامه‌های درسی را با مقتضیات جامعه و دنیای کار پیوند بزنند تا این طریق ضمن ممانعت از بیکاری دانش‌آموختگان به تقاضای بخش‌های مختلف اقتصادی کشور به نیروی انسانی ماهر و متخصص پاسخ دهند. البته برخی از مسئولان ـ به ویژه در نظام آموزش عالی ـ اساساٌ این که اشتغال جزء وظایف نظام آموزشی است را رد کرده و آن را متوجه دولت و سیاست‌های اقتصادی وی دانسته‌اند . گروه اخیر عدم اشتغال دانش‌آموختگان آموزش عالی را عمدتاٌ متوجه صنعت بیمار کشور و نابسامانی اقتصاد کرده‌اند تا ضعف در عملکرد دانشگاهها . در این میان اکثریت صاحبنظران در دو اصل متفق ‌القولند: بیکاری دانش‌آموختگان، به معنای عدم وجود کار نیست بلکه بدین معناست که اولا"دانش‌آموختگان توانایی اشتغال در آن کار را ندارند و یا این که در بسیاری از حوزه‌ها،زمینه‌های کار و اشتغال وجود دارد ولی دانش آموختگان ما ترجیح می‌دهند به جای آفرینش کار، منتظر استخدام بمانند. بحث در پیرامون این دو نارسایی و راه حل‌های ممکن چهارچوب اصلی مقاله حاضر را تشکیل می‌دهد.

2- طرح مساله

      آماده سازی جوانان برای اشتغال همواره یکی از اهداف نظام آموزش رسمی بوده است. رویکردهای جهانی آموزش در دهه‌های اخیر نیز موید همین مطلب است. مثلاٌ توصیه نامه‌های اجلاس‌های یونسکو عموماٌ بر رسالت مؤسسات آموزشی از ابتدایی تا عالی برای آماده‌سازی فرد جهت احراز شغل مناسب تآکید داشته‌اند (به عنوان مثال اجلاس‌‌های 1974پاریس،1986 ژنو، 1989 ژنو ـ به نقل از نفیسی 1377). در گزارش کنفرانس جهانی یونسکو در باب آموزش عالی که در سال 1998 در پاریس برگزار شد نیز این موضوع مورد تاکید قرار گرفته است. در ماده 7 این گزارش آمده است «در شرایط اقتصادی که تغییرات و ظهور شیوه‌های نوین تولیدمبتی بر دانش و به کار بستن آن و ارائه اطلاعات از ویژگی‌های آن است، روابط آموزش عالی، جهان کار و سایر تشکیلات جامعه بایستی سر لوحه‌ی فکری آموزش عالی قرار گیرد تا قابلیت اشتغال دانش‌آموختگان افزایش یابد و این افراد باید نظرشان بیش از پیش به این مساله جلب گردد که نه تنها متقاضی کار نباشد بلکه خود خالق آن شوند» (یونسکو،1998 ص16).

در ادامه ، این موضوع مورد بررسی قرار می‌گیرد که برنامه‌ریزان آموزشی و درسی دولت‌های مختلف برای تحقق هدف پرورش صلاحیت‌های شغلی، چه رویکردهایی را اتخاذ کرده‌اند و ما چه استفاده‌هایی از این رویکردها می‌توانیم به عمل آوریم.

3-             چهار چوب تحلیلی

      در ادبیات برنامه‌ریزی آموزشی و درسی به رویکرد‌ها و الگوهای مختلف برای پیوند آموزش و بازار کار، اشاره شده است. به نظر می‌رسد بتوان مجموع نظرات متخصصان را در سه رویکرد دسته بندی کرد.

1-       رویکرد حرفه آموزی

2-       رویکرد یکپارچه‌سازی آموزش عملی و نظری

3-        رویکرد پرورش صلاحیت‌ها و مهارت‌های پایه

3-1- رویکرد حرفه‌آموزی

      این رویکرد معتقد به ارائه دروس حرفه‌ای محض در موسسات خاص و مستقل ( که از آنها به نام مدارس فنی و حرفه‌ای یاد می‌شود) است. در این رویکرد وظیفه‌ اصلی مدارس، آماده‌سازی جوانان برای کسب وکار است واین هدف از طریق تنوع بخشیدن به رشته‌ای فنی و حرفه‌ا‌ی در مدارس محقق می‌شود. دیدگاه حرفه‌آموزی خصوصاٌ از دهه 1970 گسترش زیادی یافت. در این رویکرد آموزش حرفه‌ای خصوصا از دهه 1970 گسترش زیادی یافت و در تمام مقاطع تحصیلی زیر مطرح است(گرت لوز1378،ص16) .

مقطع ابتدایی: آمادگی حرفه‌‌ای

مقطع متوسطه: تقویت مهارت‌های حرفه‌ای

مقطع عالی: مهارت‌های تخصصی

در قالب رویکرد حرفه آموزی چندین روش مورد استفاده دولت‌ها قرار گرفته است (نفیسی1380،خلاقی1378 ‌عزیزی1377) که به اجمال به سه الگوی اساسی اشاره می‌شود.

 

      الف) الگوی مدرسه- محور(school-besed model )

      در این الگو حرفه‌آموزی در محیط آموزشگاه صورت می‌گیرد(مانند کشورهای سوئد، انگلستان و آمریکا). در الگوی مدرسه ، محور اگرچه مدرسه مسئولیت آماده‌سازی جوانان برای دنیای کار را برعهده دارد، در کنار آن از همکاری صنعت نیز برای پربارسازی آموزشهای مهارتی استفاده می‌شود.

 

ب) الگوی کار- محور(work- based model  )

       این الگو ناظر به نقش و اهمیت محیط واقعی کار در تربیت اثر بخش صلاحیت‌های شغلی است . در برخی کشورها، نقش مؤسسات صنعتی در آموزشهای مهارتی بسیار برجسته است و در برخی کشورها آشنایی با محیط واقعی کار از طریق کارآموزی (Apprenticeship)صورت می‌گیرد. با کارآموزی پای دانش آموز و دانشجو به صنعت باز می‌شود و درضمن، ارتباط نزدیک‌تری بین اولیای مدرسه و صاحبان صنایع برقرار می‌شود.

با توجه به مزایای الگوی کارـ محور در دهه‌های اخیر توجه به اهمیت یادگیری در محیط کار به آموزش عالی نیز کشیده شده و در بسیاری از دانشگاه‌ها مراکز ارتباط با صنعت فعال شده است. مثلاً دانشگاه ویسکنسین_ مادیسون  مدارس خاصی را برای انجام پروژه‌های کاری اختصاص داده است. استراتژی‌های نیل به اهداف این دانشگاه عبارتند از:

1-       قراردادن آموزش در موقعیت دنیای واقعی

2-       ایجاد آموزشی که دنیای خارج را به کلاس درس بیاورد.

3-       ایجاد فرصت‌های یادگیری ورای کتب درس متعارف

4-       رسیدن به تسلط علمی تحت شرایط مشابه دنیای حرفه‌ای

 

ج) الگوی مدرسه/ کار- محور (school/work – based model)

       در این الگو بخشی از فرایند آموزش دانش و مهارت‌های شغلی بر عهده مدارس و بخشی بر عهده کارفرمایان و صاحبان صنایع است. بارزترین نمونه این الگو کشور آلمان است. در این کشور موسسات صنعتی در کنار مدارس به آموزش صلاحیت‌های شغلی می‌پردازند و بعضاً نقش آنها مهمتر از مدارس است.

وجه مشترک کلیه الگوهای حرفه آموزشی، متاثر بودن برنامه‌های درسی از مشاغل موجود جامعه است. نظام برنامه‌ریزی در این الگوها، نظام مهارت- محور می‌باشد که بر اساس آن ابتدا مشاغل به وظایف اصلی آن تحلیل می‌شود و سپس دانش‌ها و مهارت‌های مورد نیاز برای انجام وظایف شغلی تعیین می‌گردد ( بینقی و سعیدی 1380).

نقد رویکرد حرفه‌آموزی

       رویکرد حرفه‌آموزی با توجه به تغییرات سریع و وسیع در بعد دانش و فن‌آوری، تغییر ماهیت مشاغل، تغییر نوع تقاضای نیروی انسانی و ... با چالش‌ها و انتقاداتی مواجه شده است. جورج ساخارا پولس (فصلنامه تعلیم و تربیت 1371،ص 116) با بررسی شواهد تجربی در دهه 70و80 در مورد ارائه دروس حرفه‌ای محض در موسسات مستقل و خاص آموزش فنی- حرفه‌ای در نظام آموزش رسمی در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه از جمله آمریکا،چین، مالزی، باربادوس،اردن، کینا ، تانزانیا و کلمبیا نتیجه می گیرد که «همگان بر این تصورند که گنجاندن دروس حرفه‌ای در برنامه درسی مدارس توسط هر کشور، به ویژه کشورهای در حال توسعه،رهگشای توسعه اقتصادی است، اما همانطور که شواهد مختلف نشان می‌دهد در بسیاری از کشورها، سرمایه‌گذاری در رشته‌های نظری سنتی به طور متوسط پر بازده‌تر از سرمایه‌گذاری در رشته‌های تخصصی است. این امر ناشی از فزونی هزینه سرانه تربیت یک فارغ‌التحصیل رشته فنی، نسبت به یک فارغ‌التحصیل رشته عمومی می‌باشد و این حقیقت است که میزان جذب فارغ التحصیل هر دو رشته در بازار کار، کاملاً برابر است . ساخارا پولس همچنین با این استدلال که دستمزد فارغ‌التحصیلان رشته‌های مختلف آموزش عالی به معرف تقریبی فایده آموزش عالی است به مقایسه سطح دستمزد فارغ‌التحصیلان رشته‌های مختلف آموزش عالی می پردازد و نتیجه می‌گیرد که رشته‌های پر خرج مانند کشاورزی، کمترین سطح دستمزد را دارد و بر خلاف انتظار فارغ‌التحصیلان رشته‌های غیر فنی ـ مهندسی (مانند اقتصاد،حقوق و علوم اجتماعی ) در بسیاری از کشورها از موقعیت اقتصادی بهتری برخوردارند.    

       عدم کارایی دانش‌آموختگان فنی- حرفه‌ای در دوره متوسط و عالی در ایران در بسیاری از تحقیقاتی که در این ارتباط انجام شده مورد تاکید قرار گرفته است. موسسه مطالعات در برنامه‌ریزی آموزشی (1368) در مطالعه‌ای وضعیت اشتغال دانش آموختگان هنرستانها را بررسی کرد. مطابق این بررسی :

_ مدیران مراکز تولیدی معتقدند که کیفیت آموزش هنرستانها  در حدی نیست که دانش آموختگان بتوانند در این مراکز اشتغال یابند.

_ از نظر کارفرمایان تفاوت کیفی بین دیپلمه‌های فنی و غیر فنی وجود ندارد و حتی غالباً شرایط دیپلمه‌های غیر فنی را مساعدتر دانسته‌اند.

مجید فرشاد (1374) در تحقیقی که روی نمونه 29731 تفر از دانش‌آموختگان هنرستان فنی _حرفه‌ای صورت گرفت مشخص کرد که 55 درصد دانش‌آموختگان در مشاغل غیر مرتبط با رشته‌ی تحصیلی اشتغال دارند.

ضرغامی (1375) طی مطالعه‌ای در خصوص دانش‌اموختگان آموزش عالی نشان داد که حدود 73 درصد دانش‌آموختگان رشته‌های فنی و حرفه‌ای حدود 75 درصد رشته‌های مهندسی و حدود 66 درصد رشته های کشاورزی، جنگلداری و ماهیگری در بخش خدمات  شاغل هستند.

    از دیگر عوامل شکست نظام آموزش حرفه‌ای ، عدم کسب منزلت اجتماعی این نظام است. در حال حاضر چه در دوره متوسطه و  چه در دورة نظام آموزش عالی ، عموما" ورود به دوره‌های فنی ـ حرفه‌ای یا دوره‌های کاردانی علمی ـ کاربردی دانشگاه جامع از میان  کسانی صورت  می پذیرد که در رشته‌های نظری پذیرفته  نمی شوند ( مثلا" نگاه کنید به نفیسی1379 ص 39) . اکثریت این عده نیز به امید ورود به دانشگاه‌ها پس از اتمام تحصیلات وارد آموزش حرفه‌ای می شوند و اگر هم پس از فراغت از تحصیل بتوانند ادامه تحصیل دهند بر سر تصاحب مشاغل غیر حرفه‌‌ای  با دانش آموختگان رشته‌های نظری رقابت می کنند. ساخارا پولس (1371) می گوید ،میان ثبت نام عینی مشاهده شده با تقاضای واقعی برای یادگیری حرفه تفاوت زیادی است . دانش آموزان مدارس حرفه‌ای اغلب به دلیل منع ورود به مدارس نظری، ناگزیر به انتخاب به رشته‌ حرفه‌ای می‌شوند در چنین موقعیتی که موفقیت معمول در کشورهای در حال توسعه است ، مدارس حرفه‌ای ، به سبب وجود یک تضاد ذاتی بین آنچه دانش آموزان ترجیح می‌دهند و نوع رشته‌تحصیلی‌شان شکست خواهندخورد.

 

3-2- رویکرد یکپارچه ‌سازی آموزش عملی و نظری

       با توجه به انتقاداتی که به رویکرد آموزش برای اشتغال در نظام خاص آموزش حرفه‌ای مطرح شد، برخی از صاحبنظران به این باور رسیدند که ظهور مهارت‌های پیچیده در قلمرو مشاغل و تغییرات سریع و وسیع در مورد دانش و تکنولوژی مستلزم تجدید نظر در رویکرد آموزش حرفه‌ای سنتی است. در رویکرد جدید محور ایده‌های مطرح شده این است که مرز بین آموزشهای حرفه‌ای و علمی باید کم رنگ شود. معتقدان به یکپارچه‌سازی آموزش حرفه‌ای و نظری، تجدید‌سازمان دروس نظری و فنی و حرفه‌ای را مطرح می‌‌کنند تا از آن طریق دروس به هم مرتبط گردند و دانش‌آموزان نیز بتوانند همه جنبه‌های شغل یا حرفه مورد نظر (ابعاد دانش و ابعاد مهارتی) را درک نمایند به عنوان نمونه ادوارد بریتون (1991) در کتاب خود تحت عنوان پیوند دادن ریاضیات و علوم تجربی به دنیای کار)در هم تنیدگی آموزش‌های نظری با آموزش‌های حرفه‌ای را مورد تآکید قرار می‌دهد. همچنین در سال‌های اخیر توجه برخی از صاحبنظران استفاده از مزایای برنامه‌های درسی متداول (نظری) را در آموزشهای مهارتی مورد توجه قرارد داده‌اند. مثلا" چارلز لوچ (2000) در مورد مزایای توجه به استانداردهای مهارتی معتقد است ایجاد و توسعه برنامه‌های درسی که از استانداردهای مهارتی روا و قابل اعتماد استفاده می‌کند دارای این پتانسیل است که کیفیت آموزش حرفه‌ای و رسمی را ارتقاء بخشد و اطلاعات مورد نیاز برای هدایت کوششی‌های برنامه‌ درسی به دستیابی به آخرین فن‌آوری و تکنیک‌های بازار تجارت و صنعت را فراهم می‌آورد.

رشد و توسعه آموزش‌های علمی ـ کاربردی نشات گرفته‌ از همین رویکرد است . در این رویکرد ضمن قرار دادن آموزش مهارت‌‌های شغلی به عنوان محور اصلی آموزش ، به آموزش مبانی علمی رشته نیز توجه کافی می‌شود.

    درتوصیه‌نامه‌های اخیر یونسکو نیز این موضوع تقویت شده است که برای تطابق با تقاضاهای در حال تغییر بازار کار،  باید دانش عمومی افراد برای تکمیل دانش فنی آنها ارتقاء یابد و آموزش و برای مشاغل به صورت چند جانبه و میان رشته‌آی باشد. مثلا" گفته شده است «برنامه‌های آموزشی فنی و حرفه‌ای نمی تواند طوری طراحی شوند که با دقت به نیازهای یک شغل معین یا مجموعه‌ای از وظایف پس از اشتغال به کار پاسخگو باشند. پویایی و تغییرات سریع تقاضا‌های دنیای کار پیش از پیش ایجاد میکند که مهارت‌های یدی جای خود را به مهارت‌های ذهنی بدهد( به نقل از شریعت زاده 1380 ص 12). در این نظام آموزشی نیروی انسانی به گونه‌ای تربیت می شود که به چند مهارت شغلی دست یابد. یعنی فرد تحت آموزش ، علاوه بر توانایی‌های اجرایی ، دانش و مهارت و توانایی حل مسائل مرتبط با شغل را کسب کرده‌است . این الگو در بین برخی از کشورهای در حال توسعه مانند زلاندنو ، کره و فلیپین مطرح و نتایج خوبی نیز به همراه داشته است .

 

3-3- رویکرد آموزش صلاحیت‌ها و مهارت‌ها ی پایه 

      رویکردی که شرح آن گذشت ، عمدتا" آموزشهای مورد نظر را در قالب برنامه‌های درسی مرسوم در مدارس و دانشگاه را مد نظر دارد و لذا حیطه عملکرد آن دوره متوسطه و آموزش عالی است . اما برخی از صاحبنظران ضمن قبول ضرورت آموزش حرفه‌ای این ایده رامطرح کردند که موفقیت شغلی علاوه بر چیدگی در مهارت‌های علمی و عملی  مستلزم وجود یک سری مهارتها و عادات فردی نیز هست که ورای یک شغل خاص است. مثل ارزش‌گذاری برای کسب کار ، مسئولیت پذیری،مخاطره پذیری،انعطاف پذیری و ... .  لذا برخی از صاحبنظران عدم موفقیت افراد درکار را بیش از پیش  به ضعف آنان در انطباق با محیط کار نسبت داده‌اند تا ندانستن مهارت‌های کار کردی . به همین دلیل امروزه جنبه های مربوط به انگیزش افراد نسبت به کار و روابط متقابلشان در زندگی کاری ، حتی مهمتر از کسب صلاحیت‌ها در مهارت‌های کار کردی تلقی می شود ( گرت لوز 1373 ص 15).آموزش قابلیت‌ها‌ی شغلی که بعضا" در اهداف نهایی یا غیر مصرح نظام آموزشی مذکور می افتد، باید از همان اوایل که کودکی شروع شود و در پایه‌های تحصیلی بالاتر تعمیق یابد.

    در چهارچوب رویکرد برنامه ریزی درسی برای ایجاد مهارتهای عمومی و پایه مورد نیاز اشتغال روشهای آموزش صلاحیت‌های متعدی ذکر شده است . مثلا" آیزنر (1997) در مقاله« تربیت متناسب با شرایط شغلی و مهارتهای فردی » معتقد است آموزش اصول هنرها می تواند دانش آموزان را برای کار و شغل و زندگی آماده کنند وی صلاحیت هایی نظیر درک روابط ، توجه به ظرایف و توانایی تصمیم گیری در غیاب قواعد از قبل تعیین شده را برای آمادگی شغلی لازم می داند و معتقد است این صلاحیت‌ها از طریق تربیت هنری ـ و نه تربیت حرفه‌ای به مفهوم متعارف ـ حاصل می شود ( مهر محمدی ،1381) برخی متخصصان نقش عادات در تربیت شغلی را مطرح کرده‌اند مثلا" در کتاب هفت مهارت مورد توجه در تربیت شغلی(2002) عادات مفید برای پرورش مهارت‌های فردی موثر در بازار کار و اشتغال به قرار زیر معرفی شده است:

-          بالا بردن اعتماد به نفس

-          ارتقای ارتباط و تعامل مثبت با دیگران

-          ایجاد حس مسئولیت در برابر تصمیمات اتخاذ شده فرد در ارتباط با خانه ، مدرسه و اجتماع

-          بالا بردن احساس مسؤولیت یادگیری مادام العمر

-          بالا بردن مهارت حل مساله مؤثر

-          ارتقاء مهارت تصمیم گیری برای مقاصد فردی و آموزشی

-          ارتقاء دانش راجع به اهمیت رشد فردی

 

    لوئیس(1996) از صاحبنظران آموزش‌های فنی و حرفه‌ای نیز معتقد است که آموزش‌های فنی و حرفه‌ای باید در زمینه‌هایی از قبیل توسعه نگرش‌ها  و مهارت‌های شخصی ، مهارت‌های ارتباطی و رایانه‌ای و مهارت‌های اشتغال‌زایی عمل کند .این صلاحیت‌ها درتحقیقات داخلی نیز مشخص و معین شده است. مثلا" محمود شارع پور (1380) پژوهشی در مورد ارتباط آموزشهای دانشگاهی با نیازهای جامعه انجام داد.این پژوهش با تاکید بر شناسایی توانمندی‌ها و شایستگی‌های کانونی دانش آموختگان آموزش عالی، موارد زیر را به عنوان عوامل موثر در به اشتغال مفید دانش آموختگان معرفی می کند.

1-      قابلیت جمع‌آوری، سازماندهی و تجزیه و تحلیل اطلاعات

2-      توانایی بهره‌گیری از زبان خارجی

3-      آشنایی با ابزارهای تولید و اشاعه دانش

4-      قابلیت استفاده از تکنولوژی

5-      توانایی برقراری ارتباط و تبادل اطلاعات

6-      قابلیت بررسی و پذیرش عقاید مخالف

7-      فهم فرهنگی

8-      توانایی حل مساله

9-      توانایی محلی اندیشی

10-شناخت و عمل به عناصر رفتار سازمانی

11-درک و جهت‌گیری مثبت نسبت به رشتة تحصیلی

12-داشتن انتظارات شغلی معقول

13-تعهد و اخلاق کار و قابلیت تفکر انتقادی

14-قابلیت کار گروهی

    روندهای جاری و جهانی اشتغال نیز موید رویکرد آموزش مهارت‌های پایه و اساسی است ؛ کاهش اشتغال در بخش  دولتی و شرکت های بزرگ خصوصی، افزایش اشتغال در بخش‌های غیر متشکل اقتصادی ، سرعت گرفتن ایجاد مشاغل جدید، کم شدن ثبات و امنیت شغلی ، نیاز فراینده به رایانه و مهارت‌های ظریف ارتباطی و اطلاعاتی ، کاهش مشاغل یدی و ......... نشان می دهد که راهبردهای «دانش نظری» و «دانش عملی » به نهایی در آماده کردن فرد برای رویارویی با تحولات شغلی ناتوان است و لازم است راهبردهای جدید آموزش مهارت‌های شغلی اتخاذ شود.

    عامل دیگری که در دنیای کنونی ضرورت و جایگاه آموزش‌های مهارت‌های عمومی و پایه مورد نیاز اشتغال را قوت بخشیده است، توجه به نقش افراد کار آفرین درتوسعه اقتصادی کشور است. به طور کلی کار‌آفرینی به عنوان عامل تغییر، به خلق کسب و کار جدید توسط فرد یا ره‌های کوچک اطلاق می شود. که درمطالعات مربوط به پیشرفت شرکت‌ها و سازمانهای بزرگ مشخص شده است که مهمترین عامل تضمین و تداوم حیات آنان نوآوری ، ابداع و خلق محصولات، به فرایند‌ها و روشهای جدید بوده است که بیش از همه مدیون وجود مدیران و کارکنان کار آفرین است. در تحقیقاتی که مورد ویژگیهای افراد کار آفرین صورت گرفته است ویژگی‌های متعددی مشخص شده است که پرورش آنها مستلزم وجود برنامه آموزشی از اولین سالهای کودکی است .

    محققانی که در زمینة آموزش کارآفرینی مطالعه کرده‌اند معتقدند مدارس باید با ارتقاء کار آفرینی به عنوان یک انتخاب  شغلی کار خود را آغاز کنند. آنان انتقاد می کنند که معلمان دارای روح کارآفرینی نیستند چرا که معمولا"در یک نظام بسیار سازمان یافته مشغول فعالیت هستند. نتیجه این که دانش‌آموزان نیز مایلند خود را به عنوان کارکنان بالقوه بنگرند و نه به عنوان کار آفرین (احمد پور داریانی ، 1380 ص 182).

 

4- نتیجه گیری و ترسیم خطوط راهنمای برنامه درسی اشتغال زا

1-      چشم‌اندازهای اقتصاد و بازار کار در جهان  گویای این واقعیت است که دوران کار آمدی برنامه‌ریزی بر مبنای تقاضای نیروی انسانی به سر آمده است. در این شرایط بهترین رویکرد در انواع آموزش‌ها و در همه سطوح، اشاعه کیفیت در آموزشها و پرورش خصلت‌های مناسب بازار کار ، نظیر انعطاف پذیری، تفکر انتقادی ، اجتماع پذیری ، ارزش گذاری برای کسب و کار ، سخت کوشی ، کارآفرینی و خلاقیت ، به عنوان جهت گیری اصلی در کلیه برنامه‌ها و شیوه‌های اجرایی است .

2-      مرزبندی فعلی مبنی بر این که در سطح متوسطه آموزش‌های فنی ـ حرفه‌ای و کار دانش و در سطح آموزش عالی ، دوره‌های علمی ـ کاربردی مسؤولیت حرفه آموزی را بر عهده دارند، دیدگاهی کاملا" مردود است و لازم برنامه‌های درسی  کلیه رشته‌های تحصیلی با رویکرد ایجاد اشتغال سازما‌ندهی مجدد شوند.

3-      روند مشاغل حاکی از جانشینی ماشین به جای انسان در انجام کارهای یدی است لذا به نظر می‌رسد در برنامه‌های درسی باید از میزان غلظت آموزش مهارت های یدی کاسته و در مقابل به آموزش‌مهارت‌های ذهنی افزوده شود. لذا اولویت سرمایه‌گذاری باید به آموزش و پرورش عمومی داده شود.

4-      با تاکید بر ضرورت پیوند مدرسه و دانشگاه با بازار کار، به نظر می‌رسد عدم تنوع بخشی بیش از حد به رشته‌های فنی ـ حرفه‌ای و علمی ـ کاربردی و دسته بندی نسبتا" کلی‌تر از مشاغل ، و تکیه بر مهارت‌های حرفه‌ای مشترک و پایه یعنی مهارت‌هایی که با تغییر مشاغل ، فرد قابلیت اشتغال  در  مشاغل جدیدتر را داشته باشد، روش مناسب‌تری از ایجاد رشته‌های متعددی باشد. بدیهی است در مقاطع  بالاتر بر درجة تخصصی شدن آموزشها افزوده می شود.

5-       همان‌گونه که صاحبنظران تصریح کرده‌اند برای ترسیم الگوی مناسب آموزش اشتغال زا، توجه به مشخصات فرهنگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در ابعاد فردی و سازمانی هر کشور حرف اول را می زد . فی‌المثل این که الگوی حرفه آموزی در مدارس در کشور سوئد پاسخ مثبت داده است الزاما" به این مفهوم نیست که در سایر کشورها نیز اثر بخش باشد . لذا برای دستیابی به الگوی مناسب حرفه‌آموزی مطالعه نظام‌های سایر کشورها و بومی سازی آنها با توجه به شرایط داخلی ضروری است .

6-       یکی از زیر ساخت‌های توسعه آموزش‌های اشتعالزا، تمرکز زدایی از نظام آموزشی است . این موضوع  حتی در کشورهای اروپایی که در مقایسه با ایران از تنوع قومی کمتری برخوردارند، مورد تاکید است .

 

 

 

فهرست مراجع

 

1- احمد پور ، محمود (1380) . « کار آفرینی ( تعاریف ، نظریات ، الگوها ). تهران: انتشارات پردیس 57.

2- بینقی ، تقی  و سعیدی رضوانی ، محمود (1380) « بررسی نظام طراحی برنامه درسی دوره‌های آموزش عالی علمی ـ کاربردی و ارائه الگوی مناسب ». مجموعه مقالات همایش ملی کاربرد تکنولوژی آموزشی در آموزش عالی . اراک 2و3 آبان 1380.

3-خلاقی ، علی اصغر (1378). « الگو‌های ارتباط  مراکز آموزشی و محیط کار ».مجموعه مقالات دومین همایش بررسی و تحلیل آموزشهای علمی ـ کاربردی 10/11 اسفند 1388 . تهران : انتشارات پایا.

4- ساخارا پولس ، جورج (1371) « جایگاه حرفه‌ آموزشی در برنامه درسی». ترجمه علی اعظم محمد بیگی.فصلنامه تعلیم و تربیت . بهار 1371.شماره 29.

5-      شارع پور ، محمود (1380) . « ارتباط آموزش‌های دانشگاهی با نیازهای جامعه ». گزارش طرح پژوهشی، تهران : مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی.

6-      شریعت زاده، مهدی (1380) « چالش‌های آنیده و ضرورت متحول در برنامه‌ آموزش‌های فنی و حرفه‌ای‌».پژوهشکده تعلیم و تربیت . پژوهش نامه آموزشی . شماره 34.

7-      عزیزی ، نعمت الله (1377).« ارتباط آموزش و توسعه اقتصادی: ضرورت بررسی روشها و راهکارهای نوین اتصال نظام آموزشی به بازار کار ».فصلنامه تعلیم و تربیت . شماره مسلسل 55 و 56.

8-      لوز،گرت (1373) . آموزش‌ حرفه‌ای د رحال گذار : تلفیقی از هفت مطالعه موردی .ترجمه علی اعظم محمد بیگی . تهران : انتشارات مدرسه .

9-      مهر محمدی، محمود (1381) ـ برنامه درسی : نظر گاه‌ها ، رویکردها و چشم‌اندازها . مقاله تربیت متناسب با شرایط شغلی و مهارت‌های فردی ـ تألیف آیزنر، ترجمه محمد امینی . تهران : انتشارات سمت .

10-   نفیسی ، عبدالحسین (1379). بررسی نارسایی‌های ارتباط نظام‌های آموزش و پرورش و بازار کار و ارائه راه حل‌های اصلاحی .تهران : انتشارات مدرسه .

11- نفیسی ، عبدالحسین (1377) . آموزش و پرورش ایران 1400 مجموعه پنجم : توصیه نامه‌های مجامع بین المللی در باره آموزش و پرورش . تهران : پژوهشکده تعلیم و تربیت .

12- نفیسی ، عبدالحسین (1380) .« رویکرد‌های آموزش فنی و حرفه‌ای و چالش‌های پیش روی آن ». پژوهش نامه آموزشی شماره 34 فروردین 1380 ، پژوهشکده تعلیم و تربیت .

13-یونسکو (1998). بیانه جهانی آموزش‌ عالی برای قرن آینده . ترجمه حمید جاودانی (1371) . تهران: موسسة پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی .

14-Britton , Edward (1999) . Conneting Mathematics and Scinence to workplace contexts . A Guide to carriculum  Materials.

 

15-Lewis, Theodore (1996). Tdword the 21st contury retrospect for American vocationalism.

 

16- WWW. Cew  . wisc . edv/ charter Schools / oveview . asp (2003).

 

17- WWW . Vtces . org / documents / using %20 skill  %20 standards. Pdf (2003) charles losh (2000). Using skil stan dards for vocational techrical Educotion curriculum Delvelopnont . ohio.state university.

 

18- WWW . acte online . org / store / res – intey . ctm. Carres and technical – Academic lntegration ( hast revised 2003).

 

19- WWW. gnd .cd/0000 / publications/ss/curriculum(2002)pdt.personal pevelopment and career planning curriculum.